نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانش آموخته دوره دکتری تاریخ ایران اسلامی دانشگاه تربیت مدرس
2 دانشیار و عضو هیات علمی گروه تاریخ، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
نقش منازعات مذهبی در تضعیف اقتصادی پیشهوران بغداد در قرون چهارم و پنجم ه.ق
مقصودعلی صادقی گندمانی، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس(نویسنده مسئول)*
کامران حمانی، دانش آموخته دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام دانشگاه تربیت مدرس
چکیده
محلات شهری با ویژگیهای خاص خود در دوره اسلامی متأثر از عوامل متعددی تشکیل میشدند. یکی از مهمترین این عوامل، افتراق یا اتحاد مذهبی ساکنان یک محله با بازاریان و متولیان مذهبی در محلات شهری بود. به بیانی بهتر پیروان هر مذهب در محله خاص خود زندگی میکردند و محل زندگی آنها با محل کسبوکار پیشهوران و صاحبان حرف هممذهبشان، وحدت جغرافیایی داشت. نزدیکی پیشهوران با محافل و متولیان مذهبی در شهرها در کنار برخی دلایل دیگر، منجر به آن شد که بهطور مستمر نقش مذهب در مناسبات اقتصادی و فرهنگی پیشهوران، برجستهتر و پررنگتر شود. بهتبع همین مسئله، صفبندیهای مبتنی بر عامل مذهب، در محلات مختلف و بازارهای آنها تشکیل شد و کمکم دامنه عملی به خود گرفت. این تنازعات فرقهای در طول زمان، نتایج زیانبار اقتصادی و جانی فراوانی بهویژه برای پیشهوران بهعنوان مهمترین نهاد اجتماعی آن عصر به بار آورد. با توجه به اهمیت این مسئله در اقتصاد جوامع اسلامی، پژوهش حاضر بامطالعه موردی شهر بغداد بهویژه محله کرخ آن به دنبال پاسخ به این پرسش است که منازعات مذهبی چه نقشی در تضعیف اقتصادی و سیاسی پیشهوران بغداد در قرون چهارم و پنجم هجری در مقابل حکومت داشته است؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که منازعات فرقهای در بغداد به دلیل آتشسوزی بازارها، کشتار نیروهای ماهر پیشهور و غارت مغازهها و اموال پیشهوران موجب تضعیف اقتصادی طبقه بازاریان و نابودی برخی کسبوکارها شده است که درنهایت این عوامل موجب تضعیف پیشهوران در مقابل حکومت نیز شده است. این پژوهش درصدد است با رویکردی توصیفی تحلیلی، به واکاوی دادههای تاریخی پیرامون نقش منازعات مذهبی در تضعیف اقتصادی پیشهوران بغداد در قرون چهارم و پنجم بپردازد.
واژگان کلیدی: منازعات مذهبی، پیشهوران، بغداد، خسارات اقتصادی، قرن چهارم و پنجم.
تاریخ دریافت: 18/05/99 تاریخ پذیرش: 27/01/1400
*E-mail: m_sadeghi@modares.ac.ir
مقدمه
دین و مذهب بهعنوان مهمترین مؤلفه هویتی گروههای اجتماعی و عامل همبستگی اجتماعی، از مهمترین فاکتورهای دستهبندی، ستیزهجویی و کشاکش در شهرهای دوره اسلامی نیز بوده است. بهبیاندیگر در شهرهای اسلامی پیروان مذاهب اصلی تسنن (شافعی، حنبلی، حنفی و مالکی) و فرقههای کرامیه، معتزله، اسماعیلیه و همچنین مذاهب شیعی، هریک از منظری و بنابه دلایلی فعالیتهای سیاسی و اجتماعی داشتند. هر فرقه معمولاً در محلهای سکونت داشت و برای خود بازارچه و مسجد داشت. وجود فرقههای مختلف در شهرها غالباً زمینهای مناسب برای بروز اختلافات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی زیر عنوان تضادهای مذهبی فراهم میکرد. صاحبان اصناف و پیشههای مختلف نیز هریک متناسب با مذهب و اعتقادات خود پیرو یکی از این مذاهب بودند و بالطبع وارد منازعات مذهبی فرقه متبوعشان میشدند. این مسئله همراه با مجموعه عواملی دیگر به تضعیف اقتصادی پیشهوران در مقابل دولتها دامن میزد. از سوی دیگر در طول تاریخ ایران و اسلام، قشرها و جمعیتهای شهری، بنا به دلایلی که مجال شرح آن نیست هیچگاه نتوانستهاند بهصورت پایدار حکومت مرکزی را در دست بگیرند. اختلافات مذهبی طبقات شهرنشین و بخصوص اصناف را یکی از دلایل عمده این موضوع میتوان قلمداد کرد چراکه مانع از اتحاد اصناف در برابر حکومت و درنهایت قدرت گیری آنها شده است.
هدف پژوهش حاضر این است که نقش منازعات مذهبی را در تضعیف اقتصادی پیشهوران بغداد تبیین کند لذا منازعات فرقهای که ارتباطی با پیشهوران و بازارهای بغداد ندارد، موردتوجه نیست. در ارتباط با پژوهش حاضر میتوان به پژوهشهای پیش رو بهعنوان پیشینه موضوع اشاره کرد. کتاب «اصناف در عصر عباسی» تألیف صباح ابراهیم الشیخلی به بررسی وضعیت پیشهوران در این دوره، سلسلهمراتب صنفهای مختلف، ارتباط اصناف با حکومت و مسئله مالیاتها پرداخته است. کتاب «بغداد» نوشته عبدالعزیز الدوری ضمن بررسی تاریخ شهر بغداد، اشاراتی نیز به منازعات مذهبی فرق مختلف اسلامی کرده است. کتاب «منازعات مذهبی بغداد در عصر خلافت عباسی» از منصوره کریمی قهی، کتاب «زندگی سیاسی و فرهنگی شیعیان بغداد» نوشته حسن موسوی، کتاب «شیعیان بغداد: وضعیت سیاسی اجتماعی از ورود سلجوقیان تا سقوط خلافت عباسی» اثر محمد طاهر یعقوبی، پایاننامه «تأثیر منازعات فرقهای بر تحول مذهبی در ایران از امام الحرمین جوینی تا خواجه نصیر طوسی» نوشته محمدرضا قلی زاده، پایاننامه «بررسی همگرایی و واگرایی اشاعره، حنابله و معتزله در دوره سلجوقی در بغداد» از کوهسار نظری، مقاله محله کرخ و نقش آن در منازعات سیاسی و مذهبی بغداد در قرون چهارم و پنجم هجری از محمدقاسم احمدی، مقاله «نقش حنابله در منازعات مذهبی بغداد در قرن سوم تا پنجم هجری» از احسان یگانه، مقاله «کرخ بغداد، پایگاه تشیع در سدههای چهارم و پنجم هجری» نوشته محمدقاسم احمدی، مقاله «منازعات حنابله با شیعه امامیه در عصر سلجوقی» از علی محمدی و مقاله «تاریخ اجتماعی شیعیان بغداد» نوشته محمد احسانی ازجمله تحقیقات جدیدی است که درزمینهی منازعات مذهبی بغداد انجامشده است. باوجود اشارات گذرایی که در این تحقیقات به منازعات مذهبی مرتبط با پیشهوران شده است، اما درزمینهی موضوع پژوهش حاضر بهصورت مشخص اثری به انتشار نرسیده است.
در رویکرد تاریخی – اجتماعی، محلههای شهری با ویژگیهای کالبدی، جغرافیایی، مذهبی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مخصوص خود و متمایز از دیگر واحدهای شهری و روستایی قابلتعریف هستند، بیآنکه مرز کالبدی – اداری آنها با عوارضی چون حصار یا حدود تعریف شود. به همین دلیل میتوان با توجه به این ویژگیها، محلهها را از دیگر واحدها بازشناسی و مختصات و ویژگیهایشان را تعریف کرد (باستانی راد، 1391: 5). پیش از ظهور اسلام، پیروان ادیان مختلف در عربستان جدا از اعراب میزیستند که یک نمونه مشهود آن را میتوان در وضعیت زندگی قبایل سهگانه یهودی در آستانه ورود پیامبر اسلام به مدینه مشاهده کرد. این قبایل در قلاع مخصوص خود در اطراف این شهر سکونت داشتند. اما با ظهور اسلام و سیاستهای مجریان آن از یکسو و افزایش روزافزون شمار مسلمانان در پی وسعت قلمرو اسلام از سوی دیگر، کمکم نظم پیشین تا حدودی تغییر کرد. همین مسئله منجر به آن شد عواملی مانند مناسبات قبیلهای، عصبیت قومی و خونی، ترکیب جمعیتی جدید، اقتضائات نظامی، منافع سیاسی و... نقش تعیینکنندهای در شکلگیری محلات شهرها ایفا کنند این مسئله بهخصوص در شهرها و مناطق نزدیک به محمل ظهور اسلام یعنی شبهجزیره نمود بیشتری پیدا کرد. در این میان برخی انگیزههایی که در عربستان عصر جاهلی عامل تمایز یک محلهها یا شهرها از یکدیگر بود، دیگرباره در لباسی جدید ظهور و بروز پیدا کرد. البته این بار رنگ و لعاب دینی و مذهبی نیز به خود گرفته بود. لذا میتوان مدعی شد در کنار دلایل پیشگفته، یکی دیگر از عواملی که در دوره اسلامی نقش قابلتوجهی در شکلگیری محلات شهرها داشت، عامل دین و مذهب بود. این وضع در عموم شهرهای ایران نیز به ایجاد محلههایی منجر شد که ساکنان آن اقلیتهای دینی یا اهل ذمه بودند. افزون بر این از انتهای قرن اول هجری درنتیجه تضارب آراء و تفاسیر متعددی که از دین نوپای اسلام به وجود آمد، بهتدریج مذاهب و فرق گوناگون کلامی – فقهی تشکیل شدند. بنابراین بهتدریج عامل مذهب به یکی از مهمترین عوامل همبستگی بدل شد و اثرات این تشتت فکری- عقیدتی در جامعه اسلامی در محلههای شهرها نیز رخ عیان کرد. در چنین فضایی پیروان هر مذهب مانند شیعیان، شافعیان حنفیان و... در محله یا محلههای خاص خود زندگی میکردند و بهمرورزمان تشخص هویتی ویژهای برای خود پیداکرده بودند (بحری مقدم و یوسفی فر، 1392: 111). در این میان نکته قابلتوجه، وحدت محل زندگی و کسب پیشهوران و صاحبان حرف در این محلهها بود. نکته شایان توجه این است که در برخی مواقع با گسترش راستههای پیشهوری در محلهها کمکم محلههای متنوع از حیث مشاغل و پیشهوران و پیروان ادیان و مذاهب گوناگون اسلامی شکل میگرفت. به عبارت دیگری در یک محله ممکن بود صاحبان مشاغل و پیشهوران پیرو یک مذهب اسلامی و افراد ساکن در محلات پیرو مذهب دیگر باشند. درواقع گسترش بازار و حرکت آن محلاتی را به وجود میآورد که ترکیب جمیعتی متفاوتی از حیث مذهبی داشتند یا اینکه ابتدا در محلهای یک صنف پیشهور استقرار پیداکرده بود و سپس ساکنان آن محل سکونت پیدا میکردند که بعضاً باهم تفاوت مذهبی داشتند و دکانهای محل کار پیشهوران، روبروی منزل مسکونی آنان قرار داشت (یوسفی فر، 1382: 489).
یکی از شهرهای که پژوهش حاضر به دنبال تبیین تأثیرگذاری نقش متفاوت مذهبی بر تضعیف اقتصاد پیشهوران آن است بغداد بود. پس از بنا نهادن بغداد و مستقر شدن خلفای عباسی آن بهعنوان پایتخت، این شهر بهتدریج در مدتزمانی کوتاه مرکز گروهها، آئینها و مذاهب متنوع شد. در این شهر، سنی، شیعه، نصارا، سریانی، نسطوری، یهودی، زرتشتی و صابئی زندگی میکرد. لذا بغداد شهری با تنوع مذهبی قابلتوجه بود که دران هر گروه یا پیروان هر فرقه، بر اساس اختلافات قومی و عقیدتی گاهی باهم تضادهایی پیدا میکردند. برای فهم ترکیب جمیعتی- مذهبی محلههای بغداد و همچنین بازارهای هر محله و توسعه سازمان پیشهوری در این شهر، لازم است در ابتدا توصیفی از وضعیت جغرافیایی بازارها و محلههایی که پیروان هر مذهب در آنها سکونت داشتند، ارائه شود. در بغداد در قرون طلایی حکومت عباسیان، مذاهب چهارگانه اهل سنت (شافعی، مالکی، حنبلی و حنفی) و شیعه اثناعشری دارای موقعیت و منزلت بالاتری بودند که از میان این مذاهب، حنبلیان در محله باب البصره و شیعیان در محله کرخ از همه نیرومندتر بودند. کرخ در سمت غربی دجله واقعشده و از محلههای دیگر آبادتر بود و محل سکونت پیشهوران و بازرگانان ثروتمند بود (اصطخری، 1340: 85؛ ابن حوقل، 1938 م: 1/241- 242؛ مقدسی، 1361: 1/166). این محله از آغاز بنای بغداد محل سکونت شیعیان بود و به غیرازآن، محلههای کوچکتر دیگری ازجمله باب الطاق نیز به شیعیان اختصاص داشت. اصطخری درزمینهی وجهتسمیه محله باب الطاق میگوید: «معنی باب الطاق منسوب است با طاقی عظیم کی در بازار بزرگ- کی آن را سوق الاعظم گقتندی- بود.»(اصطخری، 1340: 84). اما بهطورکلی محل اقامت شیعیان و طرفدارانشان بهطور متمرکز در بغداد، محله کرخ بود. در محلات غرب دجله ازجمله «نهر القلائین»، «باب الشعیر»، «باب المحول» و خصوصاً محله «باب البصره» گروه مذهبی حنبلیان سکونت داشتند که موردحمایت خلافت عباسی نیز بودند. این گروه عداوت و دشمنی زیادی با شیعیان داشتند و بیشتر درگیریهای مذهبی میان اهل سنت و شیعه را این گروه به راه میانداختند. (حموی، 1995 م: 4/448). محله کرخ از دوره منصور به محلی برای استقرار بازارها تبدیل شد (بلاذری، 1337: 418). منصور در سال 157 ه.ق به توصیه فرستاده روم و به دلایل امنیتی (ابن اثیر، 1371: 15/219؛ ابن عبدالحق بغدادی، 1412 ه.ق: 3/1156). دستور داد بازارها را به باب الکرخ، باب الشعیر و المحول منتقل کنند. هزینه ساخت این بازارها را نیز منصور پرداخت کرد (خطیب بغدادی، 1422 ق، 2001 م: 1/390؛ طبری، 1375: 11/4914). در دوران مهدی عباسی بازارهای باقیمانده، مانند بازار بطیخ (خربزه) نیز به محله کرخ منتقل شد. بهاینترتیب کرخ بهسرعت توسعه و رونق پیدا کرد تا جایی که در اوایل قرن سوم، آبادترین و پررونقترین محله بغداد شد. در این نقلوانتقالها نهتنها تجارتخانهها و دکانها، بلکه بهتدریج محل سکونت تاجران و پیشهوران نیز به کرخ انتقال یافت و کرخ منطقه مسکونی با ترکیب جمیعتی مذهبی متفاوت نیز شد (احمدی، 1388: 12).
بستر و فضای درهمتنیده بغداد از ابعاد مختلف و همچنین تنوع اقوام و مذاهب در این شهر، به دلیل وجود فقهیان، متکلمان و محدثان فرقههای مختلف اسلامی و تضارب آراء آنها، امکان وقوع هر نوع درگیری عقیدتی و فرقهای را بهطور قابلتوجهی افزایش داد. از سوی دیگر در دوره عباسی خلفا و کارگزاران آنها، یعنی آلبویه و سلجوقیان باسیاست گذاریهای مذهبی و جهتگیری به سمت مذهبی خاص، موجی از تنش و آشوب را در جامعه بغداد دامن زدند. مواردی ازاینجهت گیریهای سیاسی را میتوان در مواضع پیش رو مشاهده کرد؛ سیاست حمایت از حنبلیان از سوی متوکل و دستور وی مبنی بر تخریب قبر امام حسین (ع) و دیگر علویان و همچنین تعقیب و آزار شیعیان (ابن تغری بردی،1383 ق/ 1963 م: 2/286 و 289). حمایت معزالدوله از شیعیان کرخ (ابن اثیر، 1371: 20/ 262). حمایت ضمنی معتضد از شیعیان و دستور لعن معاویه بر منابر (طبری، 1375: 15/6675)، ممنوعیت عزاداری امام حسین (ع) از سوی القائم به درخواست اهل سنت بغداد (ابن تغری بردی، 1383 ق/ 1963 م: 5/77) این جهتگیریها نمونههایی از دخالت حکومت در منازعات فرقهای بودند که نتایج ناگواری در عرصههای مختلف فرهنگی اجتماعی و همچنین اقتصادی به بار آوردند. فارغ از نتایج اجتماعی و فرهنگی و دیگر آسیبهایی که این تنازعات در پی داشت، در عرصه اقتصادی، اختلافها و تنشها نتایج جبرانناپذیر و خسارت باری برای پیشهوران و صاحبان اصناف مختلف در پی داشت. ازآنجاکه امنیت مهمترین و اساسیترین مسئله در آرامش و رونق اقتصادی است این تنازعات اولین نشانهگیریشان به سمت اضمحلال امنیت و نبود اطمینان از سرمایهگذاری و تجارت برای کسب کار آرام و بازدهی مالی آن بود. درواقع دولت که خود میبایست بانی برپایی امنیت بهعنوان یکی از مهمترین وظایف ذاتیاش باشد تبدیل به مخل امنیت و برهم زننده آن میشد و این خود دوری هرچه بیشتر و فاصله گرفتن صاحبان حرف و پیشهوران از خلافت و حکومت را در پی داشت، ضمن آنکه پیشهوران را نیز در ابعاد اقتصادی و سیاسی در مقابل حکومت ناتوان میساخت. همچنین توده مردم و جامعه آن عصر به دلیل وابستگیهای فرقهای و خونی و فرهنگی ویژهای که با پیشهوران و صاحبان حرف داشتند در وهله اول بهتدریج مخالف پیروان مذاهب دیگر میشدند و در وهله دوم نیز از حکومت فاصله میگرفتند چراکه عامل ایجاد افتراق و اختلاف میان خویشان پیشهورشان با دیگر افراد جامعه و حتی خود آنها شده بود. این اختلافها همچنین در عمل در رادیکالترین حالت منجر به آتش گرفتن و نابودی اموال و مغازهها، غارت داراییها و حتی کشته شدن پیشهوران میشد که در ادامه برای ببین بهتر بحث به مواردی از آن اشاره خواهد شد.
همانطور که اشاره شد در ساحت عمل اختلافات فرقهای و عقیدتی و ترکیبهای جمعیتی متنوع در محلههای بغداد منجر به ایجاد درگیریهایی میشد، که در ادامه به بخشی از آنها و پیامدهایی که به دنبال داشتند اشاره خواهد شد. درگیری میان محلات سنی نشین بغداد و محلههای شیعه نشین، در موارد متعددی به غارت مراکز کسب و بازارهای این نواحی منجر میشد و به دنبال آن، محلهها و بازارهای طرفین نیز به آتش کشیده میشد. این درگیریهای مذهبی بخصوص در بغداد در دوره عباسی خسارات زیادی به اهالی بازار، که بعضاً خود نیز در آن نقش داشتند، وارد میکرد و اقتصاد شهر بغداد را دچار تلاطم میکرد. برای نمونههایی ازایندست میتوان به موارد پیش رو استناد جست. اختلافات مذهبی میان محلات مختلف بغداد در سال 319 ه.ق منجر به آتشسوزیهای عمدی در محلات و بازارهای بغداد، ازجمله چهارسوق «بلاشویه»، محله «ابن حصاص»، محله «دار عمار» و محله «کرخ» شد (اصفهانی، 1346: 194). در سال 323 ه.ق نیز حنبلیان بغداد به بهانه تبعید رهبر مذهبی خود، «بربهاری»، بازارها و مغازههای پیشهوران محله باب الشام را غارت کردند و بازار پارچهفروشان کرخ را به آتش کشیدند (الصولی، 1935 م، 1354 ق: 65؛ ابن جوزی، 1412 ق/1992 م: 13 /349). در موردی دیگر در دهم محرم سال 353 ه.ق بازارهای بغداد بسته و بهعنوان سوگواری عاشورا تعطیل گردید. به همین دلیل میان شیعیان و اهل سنت درگیری به وجود آمد که عدهای در آن مجروح شدند و اموال بازارها تاراج شد (ابن اثیر، 1371: 20/ 271). در همین ساحت ابن مسکویه درباره حوادث سال 361 ق مینویسد: «در میانپرده داران مردی بداخلاق پست به نام «صافی» که تعصب سنیگری داشت محله کرخ را که پایگاه شیعیان و بازرگانان بسیار بود به آتش کشید. این آتشسوزی گسترش یافت و آنقدر کالا را سوزانید که زیان مردم از آن بیش از خرابکاری سفیهان توده بود.»(مسکویه، 1376، 6/371). احتمال دارد این حمله در پی برگزاری مراسم عزاداری عاشورا اتفاق افتاده باشد (ابن تغری بردی، 1383 ق/ 1963 م: 4/62).
در سال 363 ه.ق بار دیگر میان محله سوق الطّعام که سنّی بودند و محله کرخ، درگیری به دلایل مذهبی به وجود آمد و خسارتهایی را نیز به بار آورد. دراینباره ابن اثیر آورده: «مردم بازار و خواروبارفروشان که اهل سنت بودند، زنی را بر شتری سوار کرده او را عایشه نامیدند. بعضی خود را طلحه و برخی هم خود را زبیر نامیدند و هر دو گروه به جنگ و ستیز پرداختند، و شعار میدادند و میگفتند: با یاران علی بن ابیطالب میجنگیم. و مانند اینگونه شرارتها»(ابن اثیر،1371: 21/ 44). بار دیگر در همین سال (363 ه.ق)، در درگیری سیاسی میان سبکتکین و عزالدوله بختیار بویهای، اهل سنت که از سبکتکین حمایت میکردند و بختیار را حامی شیعیان کرخ میدانستند، به کرخ حمله کرده و برای دومین بار در این سال محله و بازار کرخ را به آتش کشیدند (ابن اثیر،1371: 21/ 49). فارغ از این آتشسوزیهای که منشأ آن درگیریهای فرقهای بوده است ابن اثیر و ابن جوزی، در آثار خود بهطور مکرر و در سالهای متفاوت، به ذکر وقوع آتشسوزی در محله و بازار کرخ اشاره میکنند اما دلیل این آتشسوزیها را ذکر نمیکنند. ازجمله این آتشسوزیهایی که با علل نامشخص بودهاند میتوان به مواردی همچون سال 306 ه.ق در کرخ (ابن اثیر،1371: 19/165)، سال 309 ه.ق در کرخ و باب الشام (ابن اثیر، 1371: 19/171؛ ابن جوزی، 1412 ق/1992 م: 13 /199). سال 314 ه.ق در نهر الطابق از نواحی کرخ که در آن هزار مغازه و هزار خانه در آتش سوختند (ابن جوزی، 1412 ق/1992 م: 13 /255) و سال 371 ه.ق مجدداً در کرخ (ابن اثیر، 1371: 21/136). اشاره کرد. این موارد به بازاریان خساراتهای اقتصادی قابلتوجهی وارد ساخت. با توجه به سابقه آتش گرفتن بازار و محله کرخ بهوسیله اهل سنت در درگیریهای فرقهای، میتوان حدس زد که بهاحتمالزیاد این قبیل آتشسوزیها نیز غیرمستقیم با آنان ارتباط داشته است چراکه اختلافات مذهبی مناسبات میان اهل سنت و شیعیان ساکن کرخه را به حد دشمنی صریح و بیپروا رسانده بود و به دلیل چالشهای موجود انجام هر اقدامی از جانب یکی از طرفهای درگیر در منازعه دور از تصور نبوه است. البته با توجه به رونق بازار کرخ، احتمال دست داشتن رقبای اقتصادی آنان نیز در این آتشسوزیها قابلطرح است اما به علت تعدد این آتشسوزیها و گزارشهای متعددی که حکایت از شعلهور بودن اختلافات مذهبی در طی سالیان متمادی دارد میتوان گفت فرضیه اول با دادههای تاریخی قرابت بیشتری دارد. از طرف دیگر عدم وجود مدارک و مستندات مشخص درباره رقابتهای اقتصادی پیشهوران بازارهای مختلف بغداد، این فرضیه را دچار چالش جدی میکند. این آتشسوزیها و تخریبها بهتدریج موجب شد از رونق اقتصادی ناحیه غربی بغداد که «کرخ» در آن واقع بود کاسته شود. مقدسی در قرن چهارم ضمن اشاره به این وضعیت میگوید: «میترسم روزی از بسیاری فساد و جهل و فسق و ستم دولت، مانند سامره شود.»(مقدسی، 1361: 1/166).
بنا به گزارش منابع، در سال 364 ه.ق نیز اختلافات مذهبی و ورود عیاران شیعهمذهب به درگیریها، باعث آتش گرفتن بازار و محله سنی نشین بابالشعیر شد (ابن جوزی، 1412 ق/1992 م: 14/234؛ ابن تغری بردی، 1383 ق/1963 م، 4/107-108). در موردی دیگر در سال 371 ه.ق در درگیریهای فرقهای بازار و محله کرخ در آتش سوخت (ابن جوزی، 1412 ق/1992 م: 14/281). در منازعه سال 384 ه.ق بین اهالی کرخ و باب البصره، عیاران بغداد ضمن آتش زدن برخی محلات شیعه نشین، بازارها و محلات هر دو طرف درگیر در منازعه را تاراج کردند (ابن جوزی، 1412 ق/1992 م: 14/369؛ ابن اثیر، 1371: 21/222). بازار کرخ از بزرگترین بازارهای بغداد بود و نقشی مهم در اقتصاد این شهر داشت. لذا تخریب، غارت و یا آتشسوزی در این بازار هزینه اقتصادی هنگفتی را بر ساکنان این منطقه تحمیل میکرد. توصیفات یعقوبی درباره بازار بزرگ کرخ گویای اهمیت حیاتی این بازار در دوره عباسی است: «بازار بزرگ کرخ از «قصر وضّاح» تا «سهشنبهبازار» به طول دو فرسخ و از قطعه زمین ربیع تا دجله به پهنای یکفرسخ امتداد دارد، و برای هر صنعتی از بازرگانان و هر نوعی از تجارت بازارهایی معین و در آن بازارها رستهها و دکانها و میدانها است، چنانکه هیچ دستهای به دسته دیگر و هیچ کسبی به کسب دیگر آمیخته نمیگردد و هیچ صنفی از کالا با صنفی دیگر فروخته نمیشود و هر صنفی از صنعتگران نیز با صنفی غیر خود آمیخته نمیگردند و هر بازاری جدا است و هر صنفی از کسبه تنها بکار خود مشغولاند و هر دستهای از صنعتگران از غیر صنف خود جدا و برکنارند.»(یعقوبی، 1356: 17-18).
در ادامه گزارشهای دیگری را از این قبیل درگیریها تا انتهای قرن پنجم هجری مرور خواهیم کرد. در سال 406 ه.ق برگزاری مراسم عاشورا از سوی شیعیان کرخ واکنش اهل سنت ساکن در محله باب الشعیر را در پی داشت. در این درگیری بازارهای دو محله غارت شد (ابن اثیر، 1371: 21/367). در مقابل در سال 417 ه.ق نظامیان ترک بغداد به بهانه حمایت از تسنن و تأدیب شیعیان کرخ، به این محله یورش بردند. در این یورش برخی از بازارهای کرخ آتش زده شد و عیاران بغداد نیز بقیه بازارها را غارت کردند (ابن اثیر، 1371: 22/68). در سال 422 ه.ق شخصی به نام «خزلجی صوفی» تصمیم به غزا گرفت و به همین منظور از خلیفه اجازه خواست وعدهای را دور خود جمع کرد و در میان آنها به ذکر فضائل ابوبکر و عمر پرداخت. سخنان او موجب خشم شیعیان کرخ و قیام علیه وی شد. اهل سنت نیز با کمک نظامیان ترک به مقابله با آنها پرداختند. در این درگیری بازارهای «سوق العروس»، «سوق الأنماط»، «سوق الصفارین»، و «سوق الدقاقین» در آتش سوختند و نابود شدند (ابن جوزی، 1412 ق/1992 م: 15/ 214). در همین سال (422 ه.ق) نظامیان اهل سنت بغداد به پشتوانه حکومت، با شیعیان محله کرخ درگیر شدند و باعث آتش گرفتن بازارهای این محله گردیدند (ابن اثیر،1371: 19/130). در سال 426 ه.ق نیز در پی اختلافات مذهبی، اهل سنت بازار عطاران کرخ را آتش زدند و اموال بقیه بازارها بهوسیله عیاران غارت شد (ابن جوزی، 1412 ق/1992 م: 15/246). در سال 450 ه.ق ساکنان و اهالی باب البصره علیه اهالی کرخ شورش کردند و کرخ را غارت نموده و درب الزعفران که از بهترین و معمورترین دربها بود را سوزاندند (ابن اثیر، 1371: 22/350). در سال 470 ه.ق، در بغداد، میان اهالی بازار مدرسه و بازار سهشنبه، به دلیل اختلافات مذهبی فتنهای به پا شد و بازارهای دیگر را غارت کردند. در این زمان مؤید الملک پسر نظام الملک در بغداد اقامت داشت که شخصی را نزد عمید و شحنه بغداد فرستاد و آنها به همراه لشکریان در محل حاضرشده و مردم را زدند. درنهایت تعدادی بین آنها کشته و از هم جدا شدند (ابن اثیر، 1371: 23/84). در سال 479 ه.ق درگیری مذهبی میان ساکنان محله کرخ و باب البصره منجر به غارت بازارهای کرخ و آتشسوزی در آنها شد (یافعی، 1417 ق: 2/ 307). در سال 482 ه.ق نیز ساکنین محله باب البصره، به دلیل اختلافات مذهبی با اهالی محله کرخ درگیر شدند و علاوه بر آتش زدن محله و بازار کرخ، تلفاتی را بر آنها وارد ساختند. این درگیریها تنها با وساطت عمید بغداد کمالالملک ابی الفتح دهستانی پایان یافت (ابن کثیر، 1401 ق: 12/ 106؛ ابن اثیر، 1371: 23/ 146). چنانچه ملاحظه میشود درگیریهای مذهبی در کرخ بیشتر از جاهای دیگر اتفاق میافتاد و تبعات منفی این درگیریها در طول سدههای چهارم و پنجم به شکل ناامنی رخ عیان میکرد و باعث فرار و از بین رفتن سرمایهها در این محله میشد. در یک نمونه دیگر اراده یک فرد -آیتکین شحنه بغداد-در سال 487 ه.ق منجر به آتشسوزی محله باب البصره شد. علت آنهم کشته شدن یکی از افرادش در این محله توسط فردی مخالف بود. اهالی کرخ نیز که وضع را مناسب دیدند به محله و بازارهای باب البصره یورش بردند و آنجا را آتش زدند و غارت کردند (ابن اثیر، 1371: 23/ 215).
آنچنانکه از شواهد پیداست اغلب این آتشسوزیها میان پیروان مذاهب مختلف رخ میداده و تأثیر آن به بازار بهعنوان یک بخش مهم، اثرگذار و جریان ساز از اجتماع کشیده میشده و ابعاد رادیکال عملی به خود میگرفته است تا از این مجرا منجر به کاهش توان یا اضمحلال رقیب شود. در تحلیل این قبیل اختلافات و نتایج آنها بهویژه درزمینهی اقتصادی، باید به ابعاد گوناگونی از موضوع، چه درزمینهی و علل وقوعشان و چه در پیامدهای مترتب بر آنها چشم دوخت، تا بتوان تبیینی نزدیکتر بهواقع از آنها ارائه کرد. همانطور که پیشازاین مورداشاره قرار گرفت، دخالتهای سیاسی و تحریکات مذهبی که حکومت برای استحکام و حفظ قدرت خود داشت، عاملی اصلی و اساسی در دمیدن کوره اختلافات و شعله کشیدن آن بود. خود این عامل چهار طبقه حاکمیت، متولیان مذهبی، پیشهوران و کاسبان و درنهایت جامعه را هر یک به نحوی درگیر در ماجرا و شرکت در اختلافات و تقابلهای عملی پسازآن میکرد، که نمونههایی از آن را پیشازاین برشمردیم. البته در کنار این عامل باید به دلایل دیگری نیز توجه داشت. یکی دیگر از نهادهایی که ارتباطی مستقیم با شعلهور شدن یا مهار این اختلافات داشت، سازمان روحانیت و متولیان مذهبی بودند. درواقع با توجه به اهمیت و جایگاه روحانیون و متکلمان بهعنوان متولیان اصلی مذاهب اسلامی و نیز نزدیکی مداوم و عمیقی که با بازاریان و پیشهوران داشتهاند، از نقش آنها و میزان نفوذشان بر صاحبان حرف و پیشهوران در بازارها نباید غافل ماند. بیشک برخی از افراد متعصب و متصلب در این طبقه اجتماعی در برافروختن آتش این اختلافات و ترغیب پیروانشان به اقدام عملی نقش بسزایی داشتهاند. البته این افراد اغلب علما و متکلمان طراز چندم هر فرقه هستند و معمولاً روحانیون طراز اول و مراجع اصلی مذاهب توصیه بهاعتدال و مدارا میکردهاند. یک بعد دیگر ماجرا خود مردم و بازاریان و پیشهوران هر محله هستند که معمولاً چندان تمایلی به بحث و گفتوگو در ساحت نظری درباره اختلافات و تفاوتهای مذهبی را ندارند و بیشتر تمایل به انجام اقداماتی عملی و عینی برای نشان دادن تعصب خود نسبت به باورهایشان و نیز برحق بودن فرقه متبوعشان دارند.
در کنار این عوامل انسانی نباید ازنظر دور داشت بازار با توجه به شأنیت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که در جوامع اسلامی داشته همواره ملجأ و پناهگاهی مطمئن برای طبقات مختلف جامعه بوده است و شاید خالی کردن این میدان اثرگذار و مهم از رقیب، برای تضعیف فرقه مقابل یکی از دغدغههای اصلی عامه مردم و بعضاً متولیان مذهبی نیز بوده است. این مسئله بهویژه در قرون چهارم و پنجم هجری با توجه به شأن علما و متکلمان برجسته شیعه و قدرت نفوذی که در جامعه بهویژه در میان بازاریان داشتهاند و نیز قوت استدلال و مقام علمی آنها در مجامع علمی آن زمان، بهطور ملموستری محل توجه میتواند باشد. با توجه به این مسئله و در کنار آن، جایگاهی که بازار کرخ در اقتصاد شیعیان داشته و ارتباط پیشهوران و کاسبان این بازار با علمای برجسته شیعه، مجموعه این عوامل میتوانسته محرکهای خوبی برای تخریب فضای مطلوب و روبهپیشرفت و نفوذ شیعیان باشد. به بیانی سادهتر این مجموعه هماهنگ با عقاید منسجم، حسادت و رقابت مخالفان را بیشتر برمیانگیخت. در چنین فضایی شیعیان به دلیل اقلیت بودن و باورهای مذهبی خاص خود، که خلاف مذاهب چهارگانه اهل سنت بود، بیشتر مورد هجوم قرار میگرفتند، که آتشسوزیهای مداوم کرخ نشانه بارزی از آن است. گرچه مدرکی مستند صریحی درباره دست داشتن مستقیم برخی علما در برافروختن آتش این تنازعات نداریم اما با توجه به پیوند و نزدیکی پیشهوران با متولیان مذهبی و بهطورکلی نقشی که مذهب و متولیان آن در میان بازاریان و پیشهوران داشته است، نمیتوان بر روی تحریکات و القائات برخی اصحاب متعصب این طبقه چشم پوشید. بههرروی توسعه میدانی این اختلافات در بازار و تأثیر منفی آنها بر قدرت اقتصادی و تجاری فرقههای مذهبی، کمکم موجب کوچ و جابهجایی بسیاری از پیشهوران و فاصله گرفتن آنها از بازار بهعنوان مکانی خطرناک که هر آن ممکن بود تمام سرمایهشان را نابود کند، میشد. همین مسئله بهمرورزمان موجب ترس و وحشت بسیاری از پیشهوران و کاسبان شیعه محله کرخ و بازار مهم آن شد و این بازاریان ناامید از اصلاح وضعیت مجبور به ترک آنجا شدند و مهمتر از مسائل پیشگفته توان آنها در مقابله با حکومتها از طرفی و رقیبان مذهبیشان از طرف دیگر بهشدت تضعیف میگشت. این مسئله تبعات ناگواری برای طبقات اجتماعی وابسته به آنها داشت و بهطورکلی چرخه اقتصادی یک فرقه را میتوانست تحت تأثیر قرار دهد.
کشتار پیشهوران
از دیگر تبعات منفی این تنازعات فرقهای و مذهبی، کشته شدن پیشهوران و اعضای اصناف در محلات بغداد، به هنگام درگیریهای بود. درباره این موضوع در منابع مختلف میتوان روایتهای متعددی را مشاهده کرد. باید توجه داشت با توجه به اینکه وجود نیروی انسانی ماهر در اقتصاد شهرهای پیشامدرن، از فاکتورهای مهم پیشرفت اقتصادی بهحساب میآمد، این درگیریها، در وهله اول، دو نوع هزینه سنگین را بر اصناف تحمیل میکرد؛ اول از بین رفتن نیروی انسانی ماهر و دوم هزینههای آموزش نیروی انسانی جدید که هرکدام از این دو پیامد در آن عصر زمانبر و بسیار هزینهساز بودند. بهطورکلی با توجه به اینکه در آن اعصار نیروی کار انسانی بسیاری از کارها را به انجام میرساند، از بین رفتن یک نیروی ماهر و جایگزین کردن نیروی جدید با همان مهارتها، با توجه به شیوههای آموزشی زمانبر، بسیار طولانی میشد. در آن زمان در میان پیشهوران آموزش افراد از سن 12 تا 15 سالگی شروع میشد (عیسوی، 1362: 449). و ده سال طول میکشید تا شاگرد به مرتبه استادی برسد (اشرف، 1359: 32). لذا در صورت کشته شدن افراد ماهر و متخصص یک حرفه، حداقل ده سال طول میکشید که افرادی با همان مهارت وارد چرخه تولید و توزیع شوند. حال اگر درصد فراوانی درگیریهای فرقهای و مذهبی را در طول یک قرن در نظر بگیریم (که در ادامه بهصورت نمودار نشان داده خواهد شد) متوجه خواهیم شد که این درگیریهای مذهبی، چه هزینههای انسانی فاجعهبار و سنگینی را بر پیشهوران تحمیل کرده است. از طرف دیگر هزینههای آموزش نیروی انسانی ماهر جدید بسیار سنگین و قابلتوجه بود. استادی که در حرفه خاصی متخصص بود وظیفه داشت در طول ده سال رموز آن حرفه را به شاگردش آموزش دهد. حداقل هزینههای آموزش شامل موارد زیر میشد:
1- زمان مفیدی که استاد در طول ده سال باید صرف آموزش شاگرد میکرد. 2- هزینه ابزار و مواد اولیه کار که شاگرد در زمان یادگیری باید به مصرف میرساند. که همه اینها نشان از زمان طولانی آموزش و هزینه سنگین آن دارد. حال چنانچه ملاحظه میشود این هزینهها درنتیجه اختلافات و درگیریهای مذهبی نابود میشد و جامعه پیشهوری ناگزیر بود بار دیگر این هزینههای سنگین را در طول سالها و دهههای متمادی متحمل شود و پرداخت کند. این مسئله نیز بهنوبه خود نتیجهای جز تضعیف اقتصادی اصناف در مقابل حکومت نداشت. از سوی دیگر اگر زنجیره تولید یک کالای خاص در شهرهای دوره اسلامی بخصوص بغداد را در نظر بگیریم به اهمیت نیروی انسانی در اقتصاد پیشهوری این دوره پی خواهیم برد. یوسفی فر در پژوهش خود «ساختار اقتصاد شهری ایران در دوره سلجوقیان» با اشاره به صنعت نساجی، به تعداد زیاد پیشهوران مشغول به این حرفه در تخصصهای مختلف اشاره میکند (یوسفی فر، 1382: 412). بر اساس نتایج تحقیق این پژوهشگر حرفه نساجی دارای یکصد صنف (گروه تخصصی شغلی) بوده است. علاوه بر آن انجام مراحل مختلف تولید منسوجات، مستلزم همکاری سازمانیافته صاحبان حرف و مشاغل مختلف در شهرها بوده است که اگر حجم نیروی شاغل در این رشته تولیدی را در شهرهای بزرگ بخصوص بغداد دوره عباسیان در نظر آوریم با توجه به تعداد رشتههای شغلی مختلف پیشهوری، اهمیت و جایگاه نیروی انسانی در اقتصاد شهری پیشامدرن مشخص و روشن میگردد (همان، 413-414). همچنین نشان میدهد که فقدان نیروی انسانی در اقتصاد شهری این دوره، تا چه اندازه در رکود اقتصادی میتوانسته مؤثر باشد. صباح ابراهیم الشیخلی نیز که وضعیت اصناف و پیشهوران دوره عباسی را بررسی کرده است درزمینهی تخصصهای متنوع در حرفههای گوناگون مینویسد: «تقریباً در هر حرفه و پیشه تخصصهای متنوع و مختلف مشاهده میکنیم: خیاطان دارای تخصصهای گوناگون بودند از آن جمله است: رفوگران، قصاران، دقاقان، کلاهدوزها و طرازگران. نجاران نیز گروههایی داشتند منجمله: نجاران چفت و بندساز و نجاران متخصص ساخت مراکب. شیرینی پزها دارای تخصصهای بسیار بودند و هر دسته از آنان نوعی شیرینی میساخت، برخی از ایشان فالوده میساختند گروهی لوزینه و بعضی قطایف... در میان پزشکان گروههای چشمپزشک، شکستهبند، جراح، فصاد و دامپزشک میبینیم؛ حتی در میان موسیقیدانان نیز تخصص وجود داشت و در بین آنها عود نواز، طنبورنواز و دفزن مشاهده میکنیم.»(الشیخلی، 1362: 64).
اما بهعنوان نمونه به مواردی از کشتار صاحبان حرف در ادامه اشاره میرود. در سال 234 ه.ق در جنگ میان شیعیان و اهل سنت در بازار کرخ تعداد زیادی بازاریان کشته و برخی قبور نبش شد (ابن العماد، 1410 ق/1989 م: 4/232). در سال 346 ه.ق درگیری مذهبی میان اهل سنت بغداد و ساکنان محله و بازار کرخ منجر به کشته شدن تعداد زیادی از طرفین شد (ابن کثیر، 1401 ق: 11/ 232). حمایت بازاریان کرخ از شورشیان شیعه دریکی از زندانهای بغداد در سال 362 ه.ق باعث شد که ابوالفضل شیرازی وزیر الطائع، گروهی را به همراه صافی حاجب برای جنگ با مردم کرخ بفرستد. آنها این محله را آتش زدند و تعداد زیادی از پیشهوران را به قتل رسانده و حدود سیصد مغازه آنها را غارت و تخریب کردند. ابن اثیر آمار تلفات جانی و مالی در این حادثه را بسیار زیاد میداند: «عده کسانی که در آن آتشسوزی جان سپردند هفده هزار انسان و از اماکن سیصد دکان و بسیاری از ساختمانهای مسکونی و سیوسه مسجد و اموال بیشماری از مردم، تلف شد و پاک بسوختند.»(ابن اثیر، 1371: 21/40). در درگیری سال 382 ه.ق میان شیعیان کرخ و اهل سنت تعدادی از بازاریان کرخ کشته شدند (ابن اثیر، 1371: 21/211). در سال 391 ه.ق نظامیان ترک با اهالی کرخ درگیر شدند و در این میان اهل سنت به حمایت از نظامیان ترک پرداختند درنهایت تعداد زیادی از طرفین به قتل رسیدند (ابن اثیر، 1371: 21/280). در سال 437 ه.ق درگیری میان محله کرخ و باب البصره منجر به کشته شدن عدهای شد (ابن اثیر، 1371: 22/235). در سال 441 ه.ق اهالی کرخ از سوی حکومت از برپاداشتن مراسم عزاداری روز عاشورا منع شدند، اما زیر بار نرفته و آن مراسم را برگزار کردند و درنتیجه میان آنها و اهل سنت درگیری به وجود آمد و در آن گیر و دار عده زیادی از مردم کشته و مجروح شدند (ابن اثیر، 1371: 22/264). در درگیریهای مذهبی سال 445 میان اهل سنت و شیعیان کرخ، گروهی از سپاهیان ترک در حمایت از اهل سنت وارد منازعه شدند و ضمن حمله به بازار کرخ و تخریب و به آتش کشیدن آن، عده زیادی را نیز به قتل رساندند. شدت خسارات و درگیریها بهاندازهای بود که اهالی کرخ مجبور شدند برای مدت کوتاهی به محلات مجاور پناه ببرند (ابن اثیر، 1371: 22/296). در سال 448 ه.ق رئیس الروسا وزیر القائم بامرالله دستور داد تا ابوعبدالله بن جلاب، رئیس صنف بزازان را که از شیعیان سرشناس محله باب الطاق بود به جرم غلو در تشیع، بر در مغازهاش به دار آویزند (ابن جوزی، 1412 ق/1992 م: 16/ 8).
درنهایت در پایان قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری شاهد کاهش درگیریها و کنار گذاشتن اختلافات میان شیعه و اهل سنت هستیم. هرچند در گزارشهای منابع به علل و دلایل کاهش این درگیریها اشاراتی نشده است. ابن اثیر گزارش میدهد که بدون وساطت هیچکسی اهالی کرخ و محلات سنی نشین بغداد ازجمله باب البصره باهم صلح کردند. موضوع ازاینقرار بود که: «در ماه شعبان سنیان برای زیارت قبر مصعب بن زبیر آماده شدند. سالها میگذشت که زیارت قبر مصعب را ترک کرده بودند و به خاطر فتنههائی که ازین کار بر پا میشد، از اقدام به آن خودداری میکردند. هنگامیکه برای رفتن به زیارت آمادگی یافتند متفقاً تصمیم گرفتند که راه خود را از محله کرخ بیندازند و این تصمیم خود را نیز آشکار کردند. اهل محله کرخ نیز متفقاً تصمیم گرفتند که با آنان مجادله نکنند و از حرکت آنان ممانعت ننمایند. سنیان اهل هر محلهای را جداگانه به راه انداختند و هر دستهای از زیب و زیور و سلاح اشیاء زیادی با خود داشت. اهل محله باب- المراتب فیلی از چوب ساخته بودند و مردان مسلحی رویش نشسته بودند. عموم آنها قصد داشتند که از محله کرخ عبور کنند. اهالی کرخ با بخور و عطریات و آب سرد و اسلحه بسیار به پیشباز آنان رفتند و از دیدن آنان اظهار شادمانی و سرور کردند. و همچنین آنان را بدرقه نمودند تا از محله بیرون رفتند. در شب نیمه شعبان نیز شیعیان عازم زیارت آرامگاه موسی بن جعفر شدند و هیچیک از سنیان متعرض آنان نگردیدند بهطوریکه این موضوع همه مردم را به شگفتی انداخت.» (ابن اثیر، 1371: 24/ 109-110). اما از قرن هفتم و همزمان با خلافت مستعصم این درگیریها به صورتی وحشتانگیز دیگربار زنده شد. در سال 640 نزاعهایی میان محلّات مأمونیه و باب العضدی بر پاشد که به بازار نظامیه نیز کشیده شد، و میان مختاره و سوق السلطان، و همچنین قطفتا و قریه (در غرب بغداد) درگیرهایی به وقوع پیوست؛ عدّه زیادی به قتل رسیدند و دکانها غارت شد.
در سال 653 وضعیت سخت آشفته شده بود. میان رصافه (سنّی) و خضیریین (شیعه) نزاع بالا گرفت و چندی نگذشت که اهالی باب البصره به طرفداری از رصافه، و کرخ به حمایت از خضیریین برخاستند. این نزاعها روحیه رقابت میان محلات را که براثر عدم نظارت دولت شدّت گرفته بود نیز نشان میدهد. هنگامیکه نزاع میان کرخ و باب البصره دوباره شدّت گرفت، سربازانی که برای متوقّف ساختن آن اعزامشده بودند کرخ را چپاول کردند و این موضوع اوضاع را وخیمتر کرد. بحران در 654، یعنی هنگامی روی داد که شخصی به دست اهالی کرخ به قتل رسید و تودههای عامّه به سربازانی که برای حفظ نظم فرستادهشده بودند پیوستند و کرخ را غارت کردند، چندین نقطه آن را به آتش کشیدند، جمع کثیری را کشتند، و زنان بسیاری را ربودند. این اعمال بدون مجازات نماند، ولی آن واقعه غمانگیز هرگز فراموش نشد. عیاران نیز در این زمان بسیار فعّال بودند. آنها دکانّها را غارت میکردند و شبانه به خانهها دستبرد میزدند (دوری، 1375: 40-41).
برآورد خسارات اقتصادی به پیشهوران درنتیجه منازعات مذهبی
در نمودار شماره 1، میزان و نوع خسارات اقتصادی وارده بر پیشهوران درنتیجه منازعات مذهبی در قرن چهارم و پنجم در بغداد نشان دادهشده است. بر اساس این نمودار که مطابق با اطلاعات منابع ترسیمشده است میزان درگیریهای مذهبی در قرن پنجم نسبت به قرن چهارم افزایشیافته و بهتبع آن خسارات اقتصادی بر پیشهوران نیز بیشتر شده است. در قرن چهارم درمجموع شاهد 15 نزاع مذهبی در ارتباط با محلات پیشهوران هستیم که در این نزاعها میزان آتشسوزیها بهمراتب بیشتر از دیگر موارد بوده است. در این قرن، نزاعهای مذهبی، در 8 مورد منجر به آتشسوزیهای وسیع شده است، 4 مورد به کشته شدن پیشهوران و 3 مورد آن نیز منجر به غارت و چپاول اموال بازارها بخصوص بازار محله کرخ شده است.
نمودار شماره 1: مقایسه میزان خسارات جانی و مالی به پیشهوران در قرون چهارم و پنجم هجری
اما در قرن پنجم 21 مورد نزاع مذهبی منجر به خسارت اقتصادی شده است که غارت و چپاول بازارها، نسبت به قبل افزایش قابلملاحظهای داشته و به 10 مورد رسیده است. در دیگر شقوق تغییرات محسوسی رخ نداده و این نزاعها در 7 مورد به آتشسوزی و در 4 مورد به کشته شدن پیشهوران منجر شده است. در منابع این دوره به جزئیات خسارتهای اقتصادی اشارهای نشده است اما با کنار هم گذاشتن سالهایی که در آنها منازعات مذهبی، منجر به خسارت اقتصادی شده، متوجه خواهیم شد که در قرن چهارم بهطور میانگین هر 8 و نیم سال و در قرن پنجم هر 8 سال یکبار نزاع مذهبی میان پیشهوران محلات بغداد منجر به خسارت اقتصادی زیانبار و قابلتوجه شده است. با توجه به تعدد نزاعهای مذهبی و همچنین سرعت کند پیشرفت اقتصادی در دوران پیشامدرن و زمانبر بودن جایگزینی نیروی انسانی جدید، سرمایههای در گردش و همچنین اموال غارتشده، پیشهوران یا امکان بازسازی، احیا و تجدید منابع و مواد لازم را بهسختی پیدا میکردند و یا هیچگاه در اعاده وضع قبل توفیق نمییافتند. درنتیجه میتوان پیشامد وضعیت موردنظر را نوعی شکاف در تولید کالایی شهر و رکود در اقتصاد بهحساب آورد. چراکه در این شرایط بحران قطع جریان طبیعی تولید پیش میآمد و منجر به کاهش نیروی کار مولد و ابزار کاری مؤثر میشد که بهنوبه خود از مقدار کاری که برای تولید در دوره بعد ضروری میبود کاسته میشد و یک بحران اقتصادی مدتها ادامه مییافت و بهصورت مداوم تکرار میشد.
نتیجه
محلات شهری با مختصات خاص خود در دوره اسلامی متأثر از مسائل متعددی تشکیل و توسعه مییافتند. یکی از مهمترین این مسائل، همگرایی یا واگرایی مذهبی میان طبقات اجتماعی ساکن در محله یک شهر بود. این افتراق یا اتحاد مذهبی بهنوبه خود در تشکیل و توسعه بازارهای شهری در محلات مختلف شهرهای اسلامی نیز اثر فراوان میگذاشت. پیروان هر مذهب مانند شیعیان، شافعیان حنفیان و... در محله یا محلههای خاص خود زندگی میکردند و محل زندگی آنها با محل کسبوکار پیشهوران و صاحبان حرف، وحدت جغرافیایی داشت. در برخی مواقع نیز با گسترش راستههای پیشهوری در محلهها کمکم محلههایی متنوع از حیث مشاغل و پیشهوران و همچنین تنوع پیروان ادیان و مذاهب گوناگون اسلامی شکل میگرفت. نتایج پژوهش نشان داد این ترکیب جمعیتی و مذهبی متنوع بهویژه در محلههایی که بازارهای مهم شهری در آنها بود، متأثر از عوامل گوناگونی گرفتار آتش اختلافات مذهبی میشد و بدترین پیامد آن تعطیلی چرخه اقتصادی در یک شهر یا یک محله بود. ازجمله عوامل مؤثر بر ایجاد اختلافات مذهبی میتوان به دخالت حکومتها یا تحریک متولیان دینی و همچنین تمایل توده مردم و بازاریان به اقدامات عملی برای مقابله با جریانهای رقیب کلامی اشاره کرد. دمیدن در کوره اختلافات مذهبی کمکم دامنه رادیکال عملی به خود میگرفت و آتش آن به جان بازارهای اسلامی- که مهمترین پناهگاه اجتماعی و فرهنگی مردم در آن اعصار بودند- میافتاد. همانطور که بررسی گردید محله کرخ که مهمترین بازار بغداد نیز در آن بود ازجمله این محلهها بود که بارها و بارها در اثر این تنازعات مذهبی تخریب و به آتش کشیده شد. شاید یکی از دلایل عمده این اتفاقات برای این محله، وجود اقلیت شیعی و قدرت و نفوذ روحانیت حامی آن در عصر طلایی عباسیان بود. بههرروی این اختلافات مذهبی بازارها را کمکم از رونق اقتصادی میانداخت و تجار و کسبه و پیشهوران را از سرمایهگذاری و تزریق نیروی کار در آنها دور میساخت. بهتدریج بهتبع این مشکلات تضعیف مالی فرقههای درگیر نیز رقم میخورد که بهنوبه خود تبعات منفی و زیانباری برای طبقات حامی آن فرقهها داشت. دادههای تاریخی نشان داد درگیریهای مذهبی بغداد در دو قرن چهارم و پنجم هجری در سه حوزه منجر به تضعیف اقتصادی پیشهوران شده است: آتشسوزی بازارها، کشتار نیروهای ماهر پیشهور و غارت مغازهها و اموال پیشهوران. این درگیریها ضمن آنکه موجب از بین رفتن نیروی انسانی ماهر میشد، هزینههای آموزش نیروی انسانی جدید را نیز بر پیشهوران و بازاریان تحمیل میکرد که هرکدام از این دو پیامد در آن عصر بسیار زمانبر و هزینهساز بودند. درمجموع از دیگر نتایج این تنازعات، رکود تولید، از بین رفت اقتصاد شهری، ناامنی محلهها و محیط کسبوکار پیشهوران، اتلاف منابع مالی، نیروی انسانی وسایل کسبوکار و درنهایت قحطیهای موقتی بود. در طولانیمدت نیز تضعیف بنیه و توان اقتصادی سیاسی پیشهوران در مقابل دولت را در پی داشت.
منابع
ابن اثیر جزری (1371)، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلی، ابوالقاسم حالت، تهران: مؤسسه مطبوعات علمی.
ابن تغری بردی، جمالالدین أبو المحاسن یوسف (1383 ق/ 1963 م)، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، مصر:: وزارة الثقافة.
ابن العماد، شهابالدین الحنبلی الدمشقی (1410 ق/1989 م)، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، بیروت، دار ابن کثیر.
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی (1412 ق/1992 م)، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، دراسه و التحقیق محمد عبدالقادر عطا، مصطفی عبدالقادر عطا، مراجعه و تصحیح نعیم زرزور، بیروت دارالکتب العلمیه.
ابن حوقل، محمد (1938 م)، صورةالأرض، بیروت: دارصادر.
ابن عبدالحق بغدادی، صفی الدین عبدالمومن (1412 ه.ق)، مراصد الإطلاع علی أسماء الأمکنة و البقاع، به تصحیح علی محمد بجاوی، بیروت: دارالجیل.
ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (1401 ق)، البدایه و النهایه، بیروت: دارالفکر.
ابن مسکویه، احمد بن محمد (1376)، تجارب الامم، ترجمه علینقی منزوی، تهران: توس.
اصطخری، ابواسحق ابراهیم (1340)، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
اصفهانی، حمزه بن حسن (1346)، تاریخ پیامبران و شاهان (سنی الملوک الارض و الانبیاء)، ترجمه جعفر شعار، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
احمدی، محمد قاسم (1388)، کرخِ بغداد، پایگاه تشیع در سدههای چهارم و پنجم هجری، تاریخ در آئینه پژوهش، سال ششم، شماره دوم، صص 7-36.
اشرف، احمد (1359)، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، تهران: انتشارات زمینه.
باستانی راد، حسن (1391)، کوی (محله) در شهرهای اسلامی سدههای نخستین اسلامی، مجله پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام، شماره 10، بهار و تابستان، صص 1-30.
بحری مقدم، عباس و یوسفی فر، شهرام (1392)، عوامل اجتماعی فرهنگی در شکلگیری محله در شهر ایرانی اسلامی و کارکردهای آن، فصلنامه تاریخ و تمدن اسلامی، بهار و تابستان، شماره 17، صص 101-116.
بلاذری، احمدبن یحیی (1337)، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران: نشرنقره.
حموی، یاقوت بن عبدالله (1995 م)، معجم البلدان، بیروت: دارصادر.
خطیب بغدادی، احمد بن علی بن ثابت (1422 ق/2001 م)، تاریخ مدینه السلام، المقدمه و الخطط بشار عواد معروف، بیروت: دارالغرب الاسلامی.
دوری، عبدالعزیز (1375)، بغداد، ترجمه اسماعیل دولتشاهی و ایرج پروشانی، تهران: بنیاد دائره المعارف اسلامی.
شیخلی، صباح ابراهیم (1362)، اصناف در عصر عباسی، ترجمه هادی عالم زاده، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
الصولی، ابی بکر محمد بن یحیی (1935 م/1354 ق)، الاوراق (اخبار الراضی بالله و المتقی لله او تاریخ الدوله العباسیه من سنه 322 الی سنه 333 هجریه)، تحقیق ج. هیورث. دن، بن قاهره: دارالکتب المصریه.
طبری، محمد بن جریر (1375)، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران: اساطیر.
عیسوی، چارلز (1362)، تاریخ اقتصادی ایران، ترجمه یعقوب آژند، تهران: نشر گستره.
مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد (1361)، احسن التقاسیم، ترجمه علینقی منزوی، تهران: شرکت مولفان و مترجمان ایران.
یافعی، عبدالله بن اسعد (1417 ق)، مراه الجنان و عبره الیقظان فی معرفه ما یعتبر من حوادث الزمان، بیروت: دارالکتب العلمیه، منشورات محمد علی بیضون.
یعقوبی، احمد بن اسحاق (1356)، البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
یوسفیفر، شهرام (1382)، ساختار اقتصاد شهری در ایران دوره سلجوقیان، پایان نامه دوره دکتری، دانشگاه شهید بهشتی.